Thursday, July 8, 2010

برای بابای آیدا

دوستان نادیده زیادی روی وب دارم. دوستی که حاصل زندگی امروزی ماست. حاصل زندگی کردن و دوست داشتن آدم ها با فاصله های زیاد....این روزها گاهی زمانی که در وبلاگ و فیس بوک و ای-میل و چت می گذرونم بیش از زمانی هست که با آدم های نزدیکم ارتباط غیر اینترنتی دارم. بهترین دوستانم در ۵ قاره جهان پخش هستند. دوستان نادیده ای دارم که از راه خوندن بلاگ می شناسمشون...به مراتب از زندگی شون وافکار و اعتقاداتشون بیشتر می دانم تا دوستانی که سال هاست ندیدمشون و الان کل ارتباطمون شده گاهی یه تلفن گاهی یه خط ای -میل...اما دوستان بلاگیم را می شناسم حداقل همون قدری که خودشون می خوان و همون جوری که نشون می دهند. روزانه نویس ها بهترند. مثلا بزرگ شدن فرزند دوستی را شاهدی اگر چه نه از نزدیک.

همه این ها را گفتم که بگم یه مرتبه بخودم آمدم و دیدم دارم گریه می کنم برای غم دوستی که هرگز ندیدمش اما چند سالی است که انگار خوب می شناسمش...می دانم عاشق آیداش هست و مامان آیدا...می دانم آرژانتین تیم محبوبش هست. می دانم اهل کجاست..می دانم همون قدر که من برای مرد احترام دارم او هم برای هانس داره...می دانم اهل ادبیات هست و اهل شعر. می دانم آشپز خوبی نیست:ی اینها چیزهایی هست که او خواسته که من بدونم ...و از همه مهمتر می دانم که بابا علی چقدر تکیه گاهش هست (دستم نمی ره بنویسم بود). او حالا بی شک همه عمر بهترین و استوارترین تکیه گاه آیدا خواهد بود.

ما وبلاگ نویس ها وقتی کامنت دانی وبلاگ را می بندیم یعنی که می خوایم حرف بزنیم . می خوایم کسی دوستی گوش بده...فقط گوش بده. این را نوشتم که بگم گوش دادم. و سختی و تنهایی این روزها را درک می کنم.

1 comment:

  1. بابای آیداJuly 8, 2010 at 2:41 PM

    ممنون. امیدوارم همیشه شادیهاتون بیشتر از غمهاتون باشه.

    ReplyDelete