Wednesday, July 14, 2010

دانشمندان ناسا

پش نوشت : تا همین چند سال پیش ناسا برام سرزمین رویا ها بود. جایی بود که برای کار کردن درش هر کاری می کردم -البته هنوز هم از نظر کاری سرزمین رویا ها هست- اما اون روزها انقدر ناسا برام با اهمیت و -صادقانه بگم- دور از دست می آمد که از کسانیکه در ناسا تحقیق می کردند همیشه با عنوان دانشمند ناسا یاد می کردم. حالا اما دوستان زیادی و نزدیکی دارم که واقعا ناسا کار می کنند.

۱- همین چند دقیقه قبل دوستم زنگ زد...دوستی که حالا دانشمند ناسا است اما برای من چند سالی بهترین دوست و همکار و همراه شب های پر کار بوده. بعد از ظهر امروز یه سری ای-میل بهم زده بودیم. حرف علمی خاصی هم نبود از روزمره ها گفته بودیم این بود که از تلفنش متعجب شدم اما گفت که با خوندن ای -میل ها یاد کار کردن هامون افتادم و دلم تنگ شده. دوستم ادم احساساتی نیست و می دانم که چقدر دوستیم... یه لحظه توی دلم می گم وای دانشمند ناسا ...بعد بخودم خندم می گیره...خلاصه ۲۰ دقیقه ای حرف می زنیم ...چرت و پرت می گیم و می خندیم. واقعیت اینه که او حتی دکتر هم نیست برای من ...او همون هم افیسی پر کار و با هوش و دوست من هست.

۲- اوخر ایپریل بود که رفته بود کنفراس. امسال کنفرانس بیش از همیشه خوش گذشت. من توی طول روز همه وقتم را صرف حضور فعال توی کنفرانس می کنم. سعی می کنم آدم های جدید بینم و یا همراه استادم باشم. اما همه این کار ها معمولا تا حدود ساعت ۱۰ طول می کشه. بعد می امدم هتل ...گاهی با همون لباس های رسمی و گاهی با یه جین و تی شرت راحت به جمع دوستانم می پیوستم...دوستانی که تشکیل شده بودند از دانشمندان ناسا اکثرا....یا توی بار هتل می نشستیم می نوشیدیم و می خندیدیم. یا می رفتیم ماشین سواری دور شهر...صبح دوباره همگی می رفتیم توی لباس های رسمی و کار و علم و درس...اما کنفراس بیشتر خوش گذشت وقتی خیلی از این آدم ها حالا دیگه دوستانم بودند نه دانشمندان دور از دست.

1 comment:

  1. اهان حالا شناختمت
    اره که می خوندمت ..خیلی دوسش داشتم
    اینم می خونم حتما:)

    ReplyDelete